خاطره بازی با بانوی ۱۰۷ ساله تهرانی | مادربزرگی که از شوروی دیپورت شد
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۱۱۶۳۹
همشهری آنلاین- بهاره خسروی: اگر به ۱۰۷ سالگی برسید چه کار میکنید!؟ تا به حال فکرش را کردهاید. در این سن و سال چقدر توانایی ذهنی و جسمی خواهید داشت که حواستان به همه چیز از حفظ سلامتی خود گرفته تا توجه به بچهها، نوهها و همه امور زندگی حتی مهمان خانهتان باشد. چقدر میتوانید سرزنده و شاداب باشید و این شور و نشاط را به دیگران هم انتقال دهید!؟ شخصیت گزارش ما «هاجر دودله» از اهالی قدیمی محله سلیمانی و تیموری است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
قرار ما برای دیدار با هاجر دودله که در میان همه اهل محل و فامیل به ننه معروف است؛ در یک عصر خنک بهاری و در یکی از روزهای اردیبهشت ماه قطعی شد. پس برای این دیدار عازم خانهاش شدم. نگاهم به اسم تابلو کوچهها و شماره پلاکهای خانهها بود تا مسیر را پیدا کنم، که در میانه راه مرحمت خانم (دختر هاجر دودله) را دیدم و خواستم آدرس را بپرسم که در پاسخ گفت شما مهمان ما هستید بفرمایید! وارد خانه که شدم گوشه اتاق یک صندوقچه قدیمی دیده میشد که روی آن یک چراغ سه فیتیله قدیمی آبی رنگ و قابلمه مسی، یک ساعت شماتهدار نقرهای رنگ و یک سماورقدیمی زغالی بهصورت تزیینی وجود داشت. درست روبهروی در ورودی روی یک خانمی لاغر اندام وریز نقش که یک روسری مشکی با گلهای درشت قرمز بر سر و یک پیراهن گلدار آبی رنگ بر تن داشت مشغول استراحت بود که با دیدن مهمان تازه وارد به رسم ادب از جا برخاست. نکته قابل توجه ننه هاجر در برخورد اولیه تمیزی و حواس در مواجهه با یک غربیه بود. مرحمت خانم با صدای کمی بلند ماجرا را برای مادرش تعریف کرد و گفت: «قدرت شنواییاش کم شده اما حافظه خوبی دارد. البته گاهی اوقات بعضی چیزها را فراموش میکند اما نه به آن صورت که چیزی از یادش برود. خوشبختانه هنوز ننه هاجر حواسش به همه چیز هست.»
حرف زدن کمی برای پیر زن مشکل بود. به زبان آذری راحتتر صحبت میکرد. وقتی از سن و سالش پرسیدم به دخترش اشاره کرد که شناسنامهاش را بیاورد. در این فاصله به عکس پسرش که بر دیوار نصب کرده بود اشاره کرد و اشک ریخت. مرحمت خانم با دیدن چهره غمگین مادرش اضافه کرد: «عکس برادر بزرگم است. متأسفانه ۳۰ سالی است بر اثر تصادف دچار ضایعه مغزی شده، مادرم همیشه برایش ناراحت است.»
این روزها جمع کردن یک خانواده حداقل سه یا چهار نفره در کنار هم کار ساده و آسانی نیست چه برسد به اینکه بخواهیم یک خانواده ۴۷ نفره را که هرکدام از آنها در گوشهای از این شهر به کار خویش مشغولند یک جا جمع کنیم. هدف ما این بود که با همه خانواده دودله مصاحبه داشته باشیم اما میسر نشد. مرحمت خانم یکی از دخترهای هاجر دودله در اینباره گفت: «از وقتی که خبر دادید قرار است از مادرم مصاحبه بگیرید خیلی سعی کردم برنامهای بچینم که همه دور هم جمع شویم اما متأسفانه نشد، هرکدام از خواهر و برادرهایمکاری داشتند؛ بیماری، امتحان بچهها و همه و همه باعث شد نتوانیم یک جا در کنار هم جمع شویم.»
ظهور پدیدههای نوظهور همواره در ابتدای راه با فراز و نشیبهای فروانی همراه است که برای برخی خوشایند و برخی نا خوشایند است. مرحمت دودله در ادامه صحبتهایش گریزی میزند به بخشی از خاطرات کودکی و ظهور تلویزیون و در اینباره میگوید: «تلویزیون که از راه رسید همه قهوهخانهها در ازای نشان دادن برنامهها نفری ۲زار میگرفتند و هرکسی هم که پول نداشت از بیرون تماشا میکرد. سر چهارراه رضایی هم یک قهوهخانه بود که این کار را انجام میداد. کمکم برای اینکه کسی مجانی فیلم تماشا نکند تلویزیونها را پشت به شیشه میکردند. البته زنها اجازه نداشتند که به قهوهخانه بروند، اما مادرم همیشه به من و خواهر و برادرهایم برای تماشای تلویزیون مبلغی میداد.»
ننه در ادامه گفتههای دخترش با اشاره به تغییراتی که در زندگی بعد از ورود تکنولوژی ایجاد شد به چراغ آبی رنگی که روی صندوقچه بود اشاره کرد و گفت: «روی این چراغ سه فیتیله خورشت میپختم و روی پریموس برنج دم میکردم. یک چراغ گردسوز هم داشتم که روی یک پایه میگذاشتم و آشپزی میکردم. کمی بعد هم روغن نباتی آمد و حسابی کار ما را در آشپزی راحت کرد.»
وی همچنین از گذر اتوبوسهای دو طبقه از خیابان قزوین و اشتیاق مردم بهویژه بچهها برای تماشای آن حرف زد که چه تفریح جالبی برای همه مردم بود.
ننه هاجر که کاملاً به حرفهای دخترش گوش میداد گفت: از شوهرم بگو و دوباره بغض کرد: «از وقتی که شوهرم رفته خیلی تنها شدم. من همه حرفهای دلم را به شوهرم میگفتم. وقتی به ایران برگشتیم کار توزیع تخممرغ را انجام میداد و همیشه خانهمان شلوغ بود و پر رفت و آمد. اما متأسفانه او در سال ۵۴ فوت کرد، بعد از فوت شوهرم مسئولیت نگهداری از ۶ فرزندم را بر عهده گرفتم. مدتی در بیمارستان کار میکردم تا اینکه بچهها بزرگ شدند و خودشان گوشهای از این زندگی را گرفتند و حالا هم همه سوی خودشان هستند.»
بعد به دخترش اشاره کرد تا کیف دستیاش را بیاورد و از داخل آن کلی شماره تلفن که با حروف لاتین نوشته شده بود بیرون آورد و گفت: «هر وقت نگران بچههایم شوم خودم زنگ میزنم و حالشان را میپرسم. من سواد دارم و میتوانم شماره تلفن بگیرم. دوست ندارم مزاحم کسی بشوم و بیشتر دوست دارم در خانهام باشم.»
قصه زندگی هرکسی از جایی شروع میشود و قصه زندگی هاجر دودله از مهاجرت پدر و مادرش به کشور شوروی آغاز شد. در همانجا صاحب فرزندانی میشوندو هاجر هم یکی از این فرزندان بود که در ۲۰ سالگی با همسرش اسماعیل دودله ایرانی ازدواج میکند، اما بعد از مدتی بنا به قانون کشور شوروی مهاجران باید به کشور خود باز میگشتند و خانم و آقای دودله مجبور میشوند کار و زندگیشان را که زرگری بود رها کنند و به کشور خودشان برگردند و زندگی جدیدی را شروع کنند.
مرحمت دودله در پایان با اشاره به ویژگیهای خوب مادرش گفت: «خوشبختانه مادرم تنها مشکلی که در حال حاضر دارد کهولت سن است وگرنه از بسیاری جهات حسابی حواسش جمع و مراقب خودش است که این برای ما خیلی خوب است بهویژه در زمینه تغذیه و کنترل وعدههای غذاییاش خوب میداند که چه کند، همیشه صبحانهاش را کامل میخورد و بیشتر از یک وعده غذا نمیخورد. از لحاظ روحیه هم بسیار شاداب و سر زنده است. حتی تا ۲ سال پیش خودش همه کارها را انجام میداد امادر حال حاضر مدتی است که از ترس اینکه مبادا خرابکاری کند، کاری انجام نمیدهد. سحر خیزی، توجه و احترام به مهمان یکی از خصلتهای بارز مادرم است که با وجود کهولت سن هنوز به آن پایبند است.»
سال ۱۳۳۰، تهران، چهارراه رضایی، نواب فعلی نقطه آغاز و شروع زندگی در وطن خانم و آقای دو دله است. زندگی در گذشته بنا به گفته ننه و دخترش خیلی سخت بود. ننه در خلال صحبتهایش همزمان حواسش به پذیرایی از مهمان هم است. با اشاره میگوید که پذیرایی کامل باشد و همه چیز برای مهمان مهیا کن و چیزی کم نذار!
مرحمت، دخترش، کسی است که ازدواج نکرده تا از مادرش مراقبت کند. در ادامه تعریفها هرجا که حافظه مادر یاری نمیکرد یا احساس خستگی میکرد، مرحمت خانم ادامه میداد: «وقتی که ما آمدیم در این محله همه فامیل بودیم. در میان تمام اهل محل و کوچه غریبهای بین ما نبود. آن قدیمها مثل امروز امکانات نبود. این حوالی بیشتر باغ بود و بوستان. آب لولهکشی نداشتیم. در زیر زمینها بخشی بهعنوان آب انبار بود که آب را آنجا جمع میکردند و به شیوه رایج آن زمان در خانهها تصفیه میکردیم. سال ۳۷ خانهای خریدیم که از کنارش نهری میگذشت به نام نهر فیروزآباد.
بعد از مدتی دولت شیرهایی را با عنوان فشاری سر چهارراهها نصب کرد که یکی از آنها سر چهارراه رضایی بود که همیشه شلوغ بود و پر ماجرا. البته بعضیها هم تمکن مالی خوبی داشتند از افراد دورهگردی که آبهای تصفیه شده میفروختند آب خریداری میکردند.»
_______________________________________________________________
پینوشت: بانو هاجر دودله در سال ۱۳۹۸، در ۱۱۲ سالگی دنیای فانی وداع کرد.
* منتشر شده همشهری محله منطقه ۱۰ به تاریخ ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
کد خبر 761823منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۱۱۶۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ده بازی خاطرهانگیز تراکتور-استقلال در یک دهه اخیر
به گزارش "ورزش سه"، با توجه به مسابقات جذاب این دو تیم در ده سال اخیر، قطعا شاهد بازی زیبا از دو تیم پرهوادار فوتبال ایران در تبریز خواهیم بود. این دیدار ممکن است تعیین کننده قهرمان بیست و سومین دوره لیگ برتر ایران نیز باشد. به همین بهانه، بد نیست نگاهی به خاطرهانگیزترین دوئلهای تراکتور و استقلال در یک دهه بیندازیم که مرورش لحظات تلخ و شیرین زیادی را برای هواداران دو تیم یادآوری میکند:
۱. استقلال ۱-۳ تراکتور: شبی که جام و سهمیه باهم پرید
هفته آخر لیگ سیزدهم بود و دو تیم باید در تهران به مصاف هم میرفتند. درحالیکه استقلال تنها یک امتیاز با فولاد صدرنشین فاصله داشت و در صورت کسب پیروزی در این جدال از شانس قهرمانی بهرهمند بود، نتیجهای نهچندان قابل پیشبینی رقم خورد و شاگردان تونی اولیویرا با برد سه بر یک در آزادی جشن گرفتند. گلهای تراکتور در آن مسابقه را نصرتی، احمدزاده و انصاریفرد به ثمر رساندند و تک گل استقلال نیز توسط عمرانزاده زده شد.
۲. استقلال ۱-۴ تراکتور، فوق ستارهای به اسم نریمان جهان
تنها یک سال از شکست تلخ آبیها با سه گل گذشته بود که بار دیگر شاهد مصاف دو تیم در هفتههای پایانی لیگ بودیم. این بار هم گل اول تراکتور توسط آبیها پاسخ داده شد اما نتیجهای پرگلتر از فصل قبل رقم خورد و تراکتور با حساب 4 بر 1 استقلال را در آزادی از پیش رو برداشت. سامان نریمان جهان با هتتریک خود ستاره اول این دیدار بود.
۳. استقلال ۲-۳ تراکتور: پرگل، جنجالی و حسرت قهرمانی!
سومین فصل پیاپی و سومین شکست آبیها در آزادی مقابل تراکتور، داستان تکراری سالهای 93 تا 95 لیگ برتر بود. این بار اما استقلال در صدر جدول و تراکتور با قلعهنویی به دنبال کسب سهمیه بود. درحالیکه استقلال با گل شهباززاده از تراکتور پیش افتاده بود، گل بهخودی حاجمحمدی بازی را مساوی کرد و سپس سروش رفیعی تراکتور را پیش انداخت. در ادامه شهباززاده دبل کرد تا بازی مساوی شود اما آلویس نانگ سومین گل تراکتور را زد تا سومین برد پیاپی تبریزیها در ورزشگاه آزادی رقم بخورد.
۴. استقلال ۱-۲ تراکتور، چهارمین برد متوالی در تهران
چهارمین برد پیاپی تراکتوریها در آزادی تبدیل به آخرین برد آنها نیز شد چرا که از آن دیدار که در آذرماه 1395 برگزار شد تاکنون تراکتوریها موفق به شکست دادن استقلال در تهران نشدند. این بازی نیز با یک گل زودهنگام توسط کاوه رضایی با اشتباه مسلم اخباری آغاز شد اما شاگردان قلعهنویی این گل را دوبار در نیمه دوم جبران کردند تا بازهم شاهد کامبک تبریزیها در تهران باشیم. ضمن آنکه این اولین برد قلعهنویی مقابل منصوریان در دوران مربیگری بود.
۵. استقلال ۱-۰ تراکتور: شلیک سه امتیازی جپاروف علیه یحیی
نخستین پیروزی آبیها در فصل هفدهم مصادف با شکست دادن تراکتور در آزادی بعد از 5 سال شد. بردی که با شوت دیدنی سرور جپاروف بهدست آمد تا هافبک پرافتخار ازبک از همان بازی محبوبیتش نزد هواداران استقلال را زیاد کند. جالب آنکه در آن فصل یحیی گلمحمدی سرمربی تراکتوری بود که به دلیل بسته بودن پنجره نقل و انتقالاتش با ترکیبی نصفه و نیمه روانه مسابقات شده بود. گل جپاروف یکی از بهترین گلهای رد و بدل شده در بازیهای دو تیم بود.
۶. استقلال ۳-۰ تراکتور: شب تلخ کاپیتانهای تیم ملی در آزادی
مرداد ماه 1397 بود که دو تیم همانند فصل قبلی در هفته سوم به مصاف هم رفتند. دیداری که تبدیل به نخستین بازی مسعود شجاعی، اشکان دژاگه و احسان حاجصفی برای تراکتور شد و البته با خاطره تلخی همراه بود چرا که استقلال تهاجمی وینفرد شفر با سه گل از سد تیتیها گذشت. این بازی به نوعی بهترین نمایش مرتضی تبریزی برای استقلال نیز بود چرا که یک گل زد و روی یکی از گلها نیز تاثیر مستقیم داشت. جالب آنکه تبریزی هم اولین بازی برای استقلال را در همان دیدار تجربه کرد.
۷. تراکتور ۲-۴ استقلال: رونمایی از استقلال ایتالیایی در تبریز
شروع فوتبال زیبای تیم استراماچونی با برتری پرگل در تبریز اتفاق افتاد. بردی که با درخشش قایدی و دیاباتهای به دست آمد که تا قبل از این بازی حتی یک گل نیز به ثمر نرسانده بودند. جالب آنکه هشتاد هزار تراکتوری نیز در ورزشگاه حضور داشتند و نخستین گل بازی را هم قرمزها توسط آزادی به ثمر رساندند اما شاگردان استرا با گل دیاباته در آخرین دقایق نیمه اول به بازی برگشتند. با شروع نیمه دوم و درحالیکه بازی از آن تب و تاب اولیه افتاده بود، بازهم شیخ دیاباته دروازه مظاهری را گشود تا استقلال دو بر یک پیش بیفتد. تنها چهار دقیقه بعد از این گل بود که دیاباته برای سومینبار گلزنی کرد تا یک کامبک باشکوه برای آبیها رقم خورد. در ادامه یکی از گلها توسط انصاری جبران شد اما شوت تماشایی علی کریمی از پشت محوطه جریمه در نهایت نتیجه ۴ بر ۲ را رقم زد.
۸. تراکتور ۳-۲ استقلال: شبی که نسخه آبیها در یک نیمه پیچیده شد
یکی از تلخترین شکستهای استقلال مقابل تراکتور در مشهد و فینال حذفی فصل 99-1398 رقم خورد. جایی که استقلال با هدایت فرهاد مجیدی و تراکتور با ساکت الهامی به مصاف هم رفتند و در پایان شاگردان الهامی با نتیجه پرگل 3 بر 2 به برتری رسیدند تا برای دومینبار قهرمان جام حذفی شوند. جالب آنکه هر سه گل تراکتوریها در نیمه نخست به ثمر رسید و شاگردان مجیدی تنها موفق به جبران دو گل شدند تا دستشان از کسب هشتمین جام حذفی کوتاه بماند.
۹. استقلال ۲-۱ تراکتور: کامبکی به شیرینی پنالتیهای یامگا
در مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی فصل قبل بود که استقلال و تراکتور باید به مصاف یکدیگر میرفتند. دیداری که با تساوی بدون گل به وقتهای اضافه کشید تا اینکه رضا اسدی در اولین نیمه وقتهای اضافی موفق به باز کردن دروازه استقلال و حسینی شد. در پانزده دقیقه آخر این مسابقه اما شاگردان ساپینتو با یک کامبک رویایی موفق به جبران نتیجه شدند و با دو پنالتی کوین یامگا با نتیجه ۲ بر ۱ از سد تراکتور گذشتند تا قرمزهای تبریز بزرگترین حذف شده مرحله یک شانزدهم باشند.
۱۰. استقلال ۷-۱ تراکتور: ترسناکترین ورژن تیم ساپینتو گریبانگیر خمس
پرگلترین مصاف تاریخ استقلال و تراکتور را در هفته پایانی لیگ بیست و دوم شاهد بودیم. دیداری عجیب و غریب که میل به گلزنی آبيها در آن هرگز فروکش نمیکرد و شاگردان ساپینتو با هفت گل به مقتدرانهترین پیروزی چند دهه اخیر خود در لیگ برتر رسیدند. نتیجهای که شاید تا سالهای سال نه تنها میان این دو تیم بلکه در فوتبال ایران تکرار نشود.